قراره روزای خوب بیان چون به دلم افتاده

برای آینده وظیفه دارم تمام تلاشموبزارم، اماحق نیست که‌ لحظه‌ی اکنونمو بفروشم به ابهام و ترس نرسیدن قراره روزای خوب بیان چون به دلم افتاده...

از وقتی این شعرو باصدای خودم بایه آهنگ زیبا میکس کردم هزار شنیدمشو ازش سیر نمیشم،

هیچ هم زیبا نبودی

من تورا زیباکشیدم

بی جهت اغراق کردم دلبر و رعنا کشیدم

هیچ هم زیبا نبودی.....

قراره روزای خوب بیان چون به دلم افتاده...

خستم وافسرده و ازدست خودم عصبانی نمیتونم خودمو ببخشم.. دارم به زور باخودم بامنطق امامهربان حرف میزنم که به ناامیدی نسبت به خودم خاتمه بدم.چرا از همه چی عقبی؟چرا اولویت بندی نداری؟چرافکرنمیکنی؟ قراره روزای خوب بیان چون به دلم افتاده...

ای کاش بعضی دونستن ها رو هیچوقت ندونیم قراره روزای خوب بیان چون به دلم افتاده...ادامه مطلب

خدایا ببخشم برای قضاوت ناعادلانمافسردگی خیلی راحت میتونه کنترل بشه و آدما نمیخوان؟!وقتی خودم میبینم یه روزا و بدترش یه شبایی هست که امون از اون شبا ..سخت ، تاریک، بی سحر ،که هیچ خود مهربونی نمیتونه با لبخند و مدارا و نوازشش آرومت کنه... به خودت میگی عزیز معصوم من همه چی درست میشه و سیلی ناامیدی میخوره به صورتتو درمانت چیه؟فقط مجال هق هق بی وقت و بی وقفه‌#چقدر خوبه که گریه وجود دارهخوب میدونم وقتی ناامیدی میاد، همه چیز بی ارزش میشه و تو دلیلی برای پاره کردن زنجیر خفقانش نمیبینی ، اما حداقل لازمه برای خود درد کشیدت کمی آب خنک بخوری و کمی بنویسی ، بازی با کلمات شبیه حل کردن معادله ست، افسرده ها کم کم لال میشن و هیچ صدایی ازشون نمیشنوی،اما فراتر از صدای بیرون، افسرده ها باخودشونم به شدت کم حرف میشن، فکرمیکنم برای اینکه حال یه افسرده رو خوب کنیم باید ازش بخوایم به ما کمک کنه(بخاطر حس خوب محبت و مفیدبودن)، بخوایم بدون نتیجه فقط ساعاتی اکسیژن تازه بگیره(اولش بهانه لازمه وهمراهی)، بخوایم کتاب بخونه(چون کتاب یه همزبون خوب و داناست، مخصوصا کتاب انسان درجستجوی معنا ) ، بخوایم بنویسه، رنگ کنه خلق کنه، بخوایم تو لحظه باشه، بجای آهنگای شاد موسیقی ملایم بیکلام براشون بزارید و هدایای لطیف بهشون تقدیم کنید ، بخوایم خوشبختی رو به ساده ترین شکل معنا کنه و دنیا رو حداقل برای لحظاتی شاد تصور کنه(تصور کن اگه حتی تصورکردنش سخته، اگه با بردن اسمش، گلو پر میشه از سرمه)، وادارش کن به نوشتن حتی اگر هیچ لغت و کلمه ای تو خاطرش نیست بنویسید من، تو ،او ، ما ، آنها و... بزار ببینه بقیه هم هستن و آدما با تحمل و امیدشون زنده ‌ن، گاهی افسرده ها فقط بخاطر عدم تحمیل رنجشون به محیط تو این دنیا نفس میکشن بخاطر بقی قراره روزای خوب بیان چون به دلم افتاده...ادامه مطلب

چندسال پیش یه جایی نوشتم خدا ما رو چرا انقدر قوی فرض کرده؟ و موقع تحمل وقایع تحمل ناپذیرم، سوال برجسته و دردناک ذهنم بود ، و همچنان بود ... - جواب گرفتم، شاید جواب خیلیا باشه: از اون بزرگی که دل نداره چی توقع داری؟

قراره روزای خوب بیان چون به دلم افتاده...

سالهاست با این واژه بیشتر خودمونی میشم.. و بیشتر غرق سکون و سکوت،مهسا، حجاب اجباری، سهمیه، پارتی، متروپل، حداقل میزان تشکیل پرونده برا سرقت، قحطی دارو، و حتی قحطی اکسیژن آب نسبتا پاکیزه و غیر عفونی قتل وکیل تو روز روشن و هزار هزار ظلم عیان دیگه معلوله فقط .. کنار بیایم دیگه فرزند این خاک نبودیم.

قراره روزای خوب بیان چون به دلم افتاده...

متاسفانه واقعا متاسفم که از این حق به این سادگی دارم حرف میزنم و برام آرزو شدهمثلا انقلاب بشه بلکه قانون که تغییر کرد شهرداریا هم مجبور به اطاعت از قانون بشن و فقط بستر پول مفت گرفتن نباشه. یکم منظم باشن یکم نقلیه عمومی سالم و منظم ببینیمسر وقت ماشین شهرداری بیاد دم خونه ها وبا دیدن شهر تمیز هیچکس به خودش اجازه نده به کثیف کردن. و با حداقل عدالت و درایت اقتصادی هم حساب کنیم دیگه اینهمه ضایعاتی و دوره گرد نبینیم و تا اعماق وجودمون بسوزیم میدونه باید عذاب بکشه،میدونه سخته،میدونه باید آه بکشه اما میخات#برای حسرت یه زندگی معمولی قراره روزای خوب بیان چون به دلم افتاده...ادامه مطلب

حتی اگه گاهی مثل حالاتو تم غم دار زمانه افتادی و کاری از دستت برنمیاد، در کنار این حجم خشم و صبوری می‌بینی بیشتر آدمای نزدیکت یهویی لج میفتن، بی دلیل قهر میکنن، مضطربت میکنن، صداشونو میبرن بالا، تحریمت می‌کنن، تهمت می‌زنن، نمیتونی حتی یذره از سوتفاهم شونو کم کنی و تو از خودت و از ادامه زندگی با این میزان توانایی اقناع بسیار مایوسی،فکر کن خوابهتحمل کن حتی اگه به کابوس رسیدوبگذر ..انرژی و حالت چیزی نیست که تو این ناخوشی همین دارائیتم بی‌دریغ اهدا کنی - قراره روزای خوب بیان چون به دلم افتاده...ادامه مطلب

ما چقدر بایدخودخواه و جون عزیز باشیم تمام موجودات زنده را طبق هر دینی که میپرستیمش آفریده شده برای خودمون و رفاه و آسایش خودمون ببینیم و قاتلشون بشیم؟البته به چشم می دیدم وقتی خواهش میکردم با دلیل موجه، از یه عده که ماسک بزنن تو روزای بحرانی کرونا، به راحتی و بی تفاوت به کارشون ادامه میدادن. خودخواهی متاسفانه فقط از حرص سیری ناپذیری مادی ظاهر نمیشه، گاهی ساده ترین رفتارها رو از هم دریغ میکنیم ، جنگها فقط توسط سیاستمدارا به راه نمی افتن.دنیایی که من لمس کردم متاسفانه درصد بالایی از آدماش خودشونو صاحب همه چیز میدونن و هر کسی خودشو مرکز دنیا میدونه اگر از دستش بربیاد و قدرتشو داشته باشه احتمال خیلی خیلی کمی داره که راضی بشه  بقیه آدما رو ببینه و حال کمی ناخوش خودش رو در ازای حال بد دیگری ترجیح نده، باقی وضعیتها که پیشکش...چقدر ما بدیم که فکر می کنیم یه گاو رو باید شکنجه کنیم تا شیرش رو بتونیم از حق مسلم بچه اش نصیب خودمون کنیم و این همه رفتارای عجیب با انواع زبون بسته های بی سیاست...دیگه واقعا دوست ندارم گوشت یا شیر حیواناتو بخورم.چه توهماتی داریم، چقدرخود شیفته ایم بی مثال و چقدر جاهلیم از اندیشه ها و امیال ناپاکمونبه یه جایی رسیدم گفتم تو قرآن البته اینو گفته و خیلی بیشتر اینا در حد نه فقط به قصد رفع گرسنگی و به هر دلیلی آدمها خودشون رو جایز میدونن که مسیر دیگرانو تغییر بدن .. همین حتی تغییر مسیر دیگران و هل دادنشون به بهشت (و قصه ی همه جنگها و تجاوز و تصاحبها)، تفکرات کتاب مقدس امشب حالمو بد کرد .ما میتونیم خودمونو دوست داشته باشیم یا حتی عاشق خودمون باشیم اما هرگز حق اجبار که نه، حتی اصرار به جهان برای باب میل ما شدنش رو ندار قراره روزای خوب بیان چون به دلم افتاده...ادامه مطلب